
اردیبهشت ماه سال گذشته ، خبر سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور اسلامی ایران، دل ملت را لرزاند و کشور را در بهتی عمیق فرو برد. آیتالله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور مردمی و پرتلاش، در حالی به شهادت رسید که در مسیر مأموریتی خدمتمحور و مردمی قرار داشت؛ مأموریتی سخت اما امیدوار کننده…
یادداشت//مریم امام وردی:اردیبهشت ماه سال گذشته ، خبر سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور اسلامی ایران، دل ملت را لرزاند و کشور را در بهتی عمیق فرو برد. آیتالله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور مردمی و پرتلاش، در حالی به شهادت رسید که در مسیر مأموریتی خدمتمحور و مردمی قرار داشت؛ مأموریتی سخت اما امیدوار کننده…
نامش سیدابراهیم بود، اما مردم او را «رئیسجمهورِ میدانی» مینامیدند؛ مردی که صندلی قدرت را نه نقطهای برای تسلط، که سکویی برای خدمت میدانست.
از نخستین روزهای ریاستجمهوریاش، چمدان سفرش همیشه آماده بود. هفتهای نبود که بار سفر نبندد، از دل جلسات رسمی پاستور به دل کوچهها و روستاها نرود و بیواسطه با مردم سخن نگوید.
سفرهای استانی برای او یک برنامه نبود، یک باور بود. معتقد بود دولت و مسئولی که چشم در چشم مردم ندارد، درد را نمیفهمد. گاهی در گرمای طاقتفرسای جنوب، گاهی در سرمای استخوانسوز غرب، در کنار روستاییان، کارگران، معلمان، کشاورزان و خانوادههای محروم مینشست، حرف میزد، میشنید، و همانجا دستور رسیدگی میداد. سفرهایی که فقط بازدید نبودند؛ پیوندی عمیق بین مسئولیت و مردم شکل میدادند.
سادهزیستی در وجودش ریشه داشت، نه در شعارهایش. خانهاش، رفتارهایش، رفتوآمدهایش، حتی نوع سخن گفتنش نشانی از تکلف نداشت. خود را خادم مردم میدانست و اینگونه نیز زندگی میکرد.
در جلسات مهم هم مثل سفرهایش، بیپیرایه بود. بیآنکه به دنبال نمایش باشد، کار میکرد. روز و شب نمیشناخت. هیچگاه از حجم مشکلات گلایه نکرد؛ میگفت «ما آمدهایم برای همین روزهای سخت».
در کنار این همه تلاش و خدمت، کمتر مسئولی مانند او آماج اینهمه تخریب و تهمت قرار گرفت. از همان روزهای اول، هجمهها آغاز شد؛ از داخل و خارج، از رسانههای معاند تا جریانهای مغرض، بیوقفه مورد بیانصافی قرار گرفت، اما نه زبان به شکایت گشود و نه واکنشی نشان داد. حتی وقتی برخی اظهارنظرها به مرزهای تخریب شخصی و دروغپراکنی رسید، او سکوت کرد و مشغول خدمت ماند.
آیتالله رئیسی را میتوان یکی از مردمیترین و همزمان مظلومترین رؤسایجمهور ایران دانست. خدمت بیادعا، صبر مثالزدنی، و روحیهی جهادی، از او شخصیتی ساخت که حتی پس از شهادتش، در دل مردم زندهتر شد.
امروز، او در میان ما نیست، اما راهی که گشود و الگویی که بر جای گذاشت، چراغ راهیست برای هر مسئولی که دغدغهی مردم دارد.شهید جمهور، مرد میدان بود؛ نه فقط میدان سیاست، بلکه میدان زندگی واقعی مردم. تاریخ، او را با هیچ تبلیغی نمیسنجد، بلکه با نشانههای حضورش در دل مردم، با رد پایش در روستاهای دورافتاده و با چهرهی خسته اما امیدوارش در دل بحرانها به یاد خواهد آورد.
او تا واپسین لحظات عمرش، بر عهد خود با مردم ایستاد؛ بیوقفه در میدان، بیادعا در خدمت و بیحاشیه در کار. اکنون در نخستین سالگرد شهادتش، نام او نه تنها در حافظه تاریخ، که در قلب مردم ایران با یاد خدمت، اخلاص و صداقت زنده است.




