
سمیه توحیدلو / انجمن جامعه شناسی
این چند روز اتفاقات نپال برایم جالب توجه بود. این تیپ اعتراضات مانند اعتراضاتی که به بهار عربی شناخته شد و یا پیش از آن با انقلابهای رنگی میشناختیم؛ بسیار جالب توجه است. اما از آن جالبتر زمانیست که عدهای از تحلیلگران بیش و پیش از توجه به ماهیت این حوادث و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه یاد شده در تلاشند تا ربطی بین آن جامعه و ایران پیدا کنند. این تلاش برای ارتباط هم دو سویه است. چه اویی که انتظار حرکات مشابه را در جامعهای مانند ایران دارد به نظر عجیب است؛ چه دستگاههایی که فکر میکنند انواع تلاشهای داخلی و اعتراضات مردمی، رنگی از این تیپهای جهانی را به خود میگیرند.
درحال خواندن درباره نپال و فرهنگش در کنار اتفاقات یاد شده بودم که رفیقی که فرهنگ هند و تبت را خوب میشناسد گفت که نپال را دیده و از سنتی بودن زیاد این سرزمین و فاصله فرهنگیاش و البته اثرپذیریاش از هند میگفت. از مردسالار و کاستی بودن فرهنگی آنجا گفت. یادم افتاد به فیلمی که پیش از این درباره مردمشناسی کومارها در این منطقه دیده بودم. از حال و هوایی که این جامعه کوهستانی با طبیعت بینظیر دارد؛ از توریستهای طبیعتگرد و هیجانجویی که به هدف فتح اورست به آنجا میآیند. از اینکه این منطقه به لحاظ سنتی شاید فاصله بسیار زیادی از جوامع پیشرو دارند. اساسا توریستی بودن این منطقه به همین خاطر است.
بعد سری زدم به دلایل شکلگیری اعتراضات. جامعهای که ۲۰ درصد جوانانش بیکارند و بسیار پیگیر زندگی مردمان در جاهای دیگر هستند. مقایسه دایمی بین خودشان و جوانهای دیگر در همان حوالی. همین باعث میشود که این جامعه به لحاظ فرهنگی پذیرا شروع میکند به مقایسه و هشتگزنی. به گفتن از آقازادههایی که با آنها بسیار متفاوتند. نتیجهاش میشود فیلتر و محدود کردن ۲۶ پلتفرم. اتفاقی که ظاهرا مشابه است و دم دستترین راهکار حاکمان غیر دوراندیش. نتیجه اینکه اعتراضات به جای شبکه ها به خیابان کشیده میشود. مسئولین زیر سوال میروند. برخی خود خواسته کنار میروند و از اتفاق رییس جمهور زیر بار نخستوزیری همراهتر و عدالتجو تر میرود. اتفاقی که رضایتی را همراه داشته است.
اما از همان روز رسانههای ما پر میشود از انقلاب نسل زد نپال و رسانهها از مقایسه آن با ایران کم نمیگذارد. اما کمتر میبینی ریشهها و ویژگیهای فرهنگی و حتی نسلی مورد توجه قرار گیرد. گویی آرزومندان تغییر به راحتی با هر جنبش و حرکتی همذاتپنداری میکند. اما واقع اینجاست که اگر قرار به هرگونه تطبیق و مقایسه است، باید پیش از آن درباره ویژگیهای جوامع نشست و اندیشید. جنبشها و اعتراضات اخیر همانگونه که امانوئل کاستلز هم بدان اشاره کرده شبکهای شده است. این شبکهها امکانهای ایجاد ساختارهای رسمی و شناختن سر تحولات را نمیدهد. اما هرکدام از این جنبشها که در سالیان اخیر تعدادشان کم نبوده با دیگری متفاوت است. نمیتوان انها را به راحتی با هم مقایسه کرد و نتیجههای یکسانی از آنها گرفت. انقلاب نسل زد نپال را نمیتوان در امتداد و مانند جنبش ۱۴۰۱ ایران دانست. نسل زد آنجا و اینجا از منظر فرهنگی، ارتباطات، تسهیلات، سواد و … بسیار متفاوت هستند. غرض ارزشگذاری نیست. مهم این است که بدانیم این مطابقت دادنها نیاز به پژوهیدن دقیق دارد. در لحظه امکانپذیر نیست.




