نسخه رهایی بخش جامعه معلق

علیرضا اسکندری نژاد / پژوهشگر جامعه شناسی

 بیانیه ۱۱ بندی جبهه اصلاحات ایران که ۲۶ مرداد منتشر شد از حیث تاریخی، سیاسی و اجتماعی حائز نکات بسیار مهم و قابل تأملی است. علی‌رغم این اهمیت تاریخی، بسیاری از چهره‌ها و گروه‌های سیاسی به‌جای تعمق درباره پیام این بیانیه به جنگ با کلمات و معانی آشکار آن رفته‌اند. من شخصاً دو مرتبه موضع‌گیری جبهه اصلاحات را در خصوص انتخابات مجلس ۱۴۰۲ نقد کردم (بنگرید به روزنامه آرمان امروز مورخ ۹ اسفند ۱۴۰۲ و ۱۶ اسفند ۱۴۰۲). با وجود انتقاداتی که به مواضع این جبهه وارد بود و بسیاری از کنشگران به‌درستی مواضع غیرواقع‌بینانه این جبهه در برخی برهه‌های تاریخی مانند انتخابات پیشین مجلس را نقد کرده‌اند اما به نظر می‌رسد که از بسیاری جهات موضع‌گیری کنونی جبهه اصلاحات نسبت به شرایط فعلی جامعه ایران دقیق‌تر، انضمامی‌تر و واقع‌بینانه‌تر است.
نکته اول: اساساً اصلاح‌طلبی حداقلی یا آن چیزی که امروز تحت عنوان «روزنه‌گشایی» شناخته می‌شود با پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری به سرمنزل مقصود رسید. اساساً امروز صحبت کردن از اصلاحات باید دست‌کم یک گام فراتر از روزنه‌گشایی باشد. پرواضح است که روزنه با روی کار آمدن یک دولت میانه‌رو با گرایش‌های اصلاح‌طلبی گشوده شد. امروز به‌جای تکرار مطالبات و رویکردهای حداقلی (که منتقدان اصلاح‌طلب بیانیه جبهه اصلاحات بیان می‌کنند) باید پیش‌روی کرد. فارغ از ملاحظات تاریخی ایران در لحظه حاضر، بحران‌های مختلف مربوط به انرژی، بی‌ثباتی افسارگسیخته اقتصادی و شماری از مسائل دیگر، به لحاظ منطقی صحبت از تغییرات کوچک و مطالبات حدأقی با پوشش حفظ وفاق یا تقویت انسجام ملی موضوعیتی ندارد.
نکته دوم: به نظر می‌رسد که احتمالاً در یکی از آن «لحظات حساس کنونی» واقعی گرفتار شده‌ایم. آنچنان که بیانیه به‌درستی طرح می‌کند، زیر سایه یک آتش‌بس «شکننده» و در آستانه بازگشت به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد هستیم. در چنین شرایط تاریخی خطیری، موکول کردن اصلاحات اساسی به آینده و درخواست حفظ صبوری، وفاق و انسجام از سوی منتقدین یادآور شرایطی است که دولت دوم روحانی نیز در آن گرفتار شد و با خود اصلاحات را نیز به زیر کشید، البته با این تفاوت که دولت روحانی متحمل فشار حداکثری تحریم‌های آمریکا بود (آنچه خود روحانی جنگ اقتصادی می‌خواند) و دولت پزشکیان علاوه بر این موضوع با جنگ نظامی نیز دست و پنجه نرم می‌کند. در چنین شرایطی، ترسیم سیمای رهایی از بحران‌های تاریخی ایران از سوی جبهه اصلاحات نه‌تنها انجام یک وظیفه تاریخی است بلکه اعلام چشم‌انداز و استراتژی رسیدن به این چشم‌انداز برای رئیس‌جمهور برآمده از این جبهه است.
نکته سوم: بحران‌های اقتصادی ازجمله تورم که مادر تمام آنهاست، جامعه ایران را به نقطه جوش رسانده است. تحمل میانگین نرخ تورم بالای ۳۰ درصد برای بیش از یک دهه، آستانه تحمل جامعه ایران را به انتها رسانده است و موجی از مسائل ثانویه را در عرصه اقتصادی و اجتماعی رقم زده است. به نظر نمی‌رسد که نسخه منتقدین این بیانیه که مبتنی بر تحمل ممتد این بحران به انضمام بحران‌های دیگر است، بتواند دوام چندانی داشته باشد و با صخره نارضایتی عمومی برخورد نکند. در عوض این نسخه معیوب و تکراری، جبهه اصلاحات رویکردی همه‌جانبه ارائه می‌کند که دشواری تحمل ریاضت‌های اقتصادی اجتناب‌ناپذیر را ممکن می‌سازد. اصلاح از درون و آشتی ملی که عمدتاً جای خود را در فضای سیاسی و اجتماعی کشور خواهد یافت، فضا را برای اصلاحات عمیق ساختاری در حوزه اقتصاد آماده می‌کند. بدون گشایش فضا در این حوزه‌ها، اصلاح قیمت حامل‌های انرژی، کاهش ناترازی‌های مالی-بانکی و شماری از مسائل دیگر که گریبان دولت و جامعه ایران را گرفته‌اند، ممکن نخواهد بود.
نکته چهارم: با تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به ایران، تصور خدشه‌ناپذیر بودن امنیت ایران برای بسیاری از ایرانی‌ها به چالش کشیده شد. جامعه ایران در حال حاضر از حیث کارکردی با یک ابهام اساسی و بنیان‌افکن روبه‌رو شده است. خبر نداشتن از فردا، ترس از آغاز مجدد جنگ، بیم از افزایش بی‌ثباتی‌های اقتصادی و کمبود منابع چالش‌های مرتبط با زیست روزمره را برای بسیاری از ایرانی‌ها طاقت‌فرسا کرده است. جامعه ایران به معنای واقعی کلمه به جامعه‌ای معلق بدل شده است که بسیاری از مناسبات آن زیر سایه سنگین تردیدها به حالت تعلیق درآمده‌اند یا بسیار کمرنگ شده‌اند. نسخه‌های اصلاح‌طلبان حداقلی علاجی برای این جامعه معلق نخواهد بود. همان‌طور که به‌درستی در بیانیه ذکر شده است، «روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، هم‌چنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند». در چنین شرایطی، موکول کردن تغییرات به فردایی نامعلوم نه‌تنها مطلوب نیست که دیگر ممکن هم نخواهد بود. آنچه هر جامعه‌ای از جمله جامعه ایران را به‌عنوان یک کلیت سرپا نگه می‌دارد، مجموعه‌ای از مناسبات محاسبه‌پذیر است. اساساً عنصر محاسبه‌پذیری از این جامعه رخت بر بسته است.
نکته پنجم: بنیانی‌ترین حقوق مربوط به زیست انسان‌ها در جوامع، به دسترسی آنها به منابع ابتدایی زندگی باز می‌گردد. سال‌ها بی‌توجهی به این منابع اساسی، ایران را در یک وضعیت آستانه‌ای قرار داده است که امروز بسیاری نسبت به آن هشدار می‌دهند. در چنین وضعیتی که در قطعی برنامه‌ریزی‌شده برق و شبه‌قطعی آب قرار داریم، طرد اصلاحات اساسی و تغییر رویکردها نسبت به داخل و خارج می‌تواند ایران را از وضعیت آستانه‌ای به وضعیت یک ابربحران انسانی برساند. جامعه‌ای که هیچ چشم‌اندازی از تغییر رویکردها ندارد و چرخیدن در بر پاشنه پوسیده همیشگی را می‌بیند، قطعاً در برابر چنین بحرانی طغیان می‌کند.
با همه آنچه گفته شد، امیدوارم که دولت پزشکیان، برخلاف منتقدان حداقل‌گرا، درک روشنی از بحران‌های ایران و راهکارهای برون‌رفت از بحران داشته باشد. امیدوارم که بیان این جمله از سوی پزشکیان که «می‌خواهید بجنگید؟ خب آمد و زد؛ دوباره درست کنیم باز هم می‌آید می‌زند» یک لغزش کلامی نبوده باشد و مبنای استراتژی دولت برای انجام اصلاحات باشد. امیدوارم این اظهارنظر معاون سیاسی وزارت امور خارجه مبنی بر اینکه «ایران در ازای لغو تحریم‌های آمریکا علیه ایران، محدودیت‌هایی بر توسعه هسته‌ای را برای مدت معینی می‌پذیرد» مبنای اساسی مذاکره با اروپا و آمریکا باشد. امیدوارم رفع حصر مهدی کروبی پایان راه رفع حصر نبوده باشد و آغازی باشد بر گشایش اساسی فضای سیاسی کشور. امیدوارم اصلاحیه بودجه ۱۴۰۴ به مجلس برود و کسری ۸۰۰ همتی دولت به انتشار اوراق قرضه و چاپ پول منجر نشود و این موضوع آغازی باشد بر اصلاحات دیگر اقتصادی. امیدوارم کاهش سختگیری‌ها در حوزه اجتماعی به اصلاح قوانین و قواعد مخالف با عرف جامعه منتهی شود. امیدوارم مجموعه نیروهای سیاسی اثرگذار در کشور امروز به فکر تغییرات اساسی در این جامعه معلق باشند چراکه «فردا ممکن است دیر باشد».

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا