واقعیت‌های جنگ

حسن بهشتی پور

 در نقد مقاله‌ سوزان مالونی درباره‌ تجاوز نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران مطالب زیادی می توان گفت.
خانم مالونی تصویری یک‌جانبه از شکست ایران ترسیم می‌کند، اما به دلایل واقعی زمین‌گیر شدن موقت پدافند ایران و بازیابی سریع توان عملیاتی کشور، همچنین تحمیل توقف جنگ به طرف مقابل، هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. نویسنده بدون ارائه تحلیل عمیق یا اطلاعات زمینه‌ای، این ضعف را به ناتوانی ذاتی ایران نسبت می‌دهد، حال آنکه حداقل سه عامل کلیدی در زمین‌گیر شدن پدافند ایران نقش داشتند:
عقب‌ماندگی نسبی در فناوری پدافندی در مقایسه با فناوری پیشرفته‌ی تهاجمی آمریکا و اسرائیل؛
هک و اختلال در سیستم‌های راداری و فرماندهی ایران از طریق حملات سایبری و الکترونیکی دشمن؛
ترور پیش‌دستانه‌ی فرماندهان کلیدی پدافند، از جمله سردار حاجی‌زاده و معاونان او، که در ساعات آغازین عملیات، سامانه‌ی فرماندهی را فلج کرد.
این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که ناکارآمدی موقت پدافند ایران نه ناشی از ضعف ساختاری دائمی، بلکه نتیجه‌ی عملیات ترکیبی بسیار دقیق دشمن بود — موضوعی که مقاله به‌طور عمدی از آن چشم‌پوشی کرده و آن را به ناتوانی ذاتی ایران تقلیل داده است.
نویسنده مدعی است که ایران علی‌رغم هشدارها غافلگیر شد و نتوانست ارزیابی اطلاعاتی دقیقی داشته یا پاسخ سریعی ارائه دهد. این در حالی است که پاسخ قاطع ایران از روز چهارم آغاز شد. حملات موشکی ایران به مراکز حساس اسرائیل، از جمله مرکز تحقیقات نظامی و اطلاعاتی وایزمن، نشان‌دهنده‌ی بازیابی سریع توان عملیاتی در شرایطی بود که کشور تحت حملات فیزیکی، سایبری، اطلاعاتی و روانی سنگینی قرار داشت.
اسرائیل مجبور شد بخش عمده‌ای از ذخایر موشکی خود را به‌سرعت مصرف کند تا از گسترش پاسخ ایران جلوگیری نماید، به‌گونه‌ای که تداوم جنگ برایش پرهزینه شد. برخلاف ادعای مقاله، این اسرائیل بود که از طریق تماس با آمریکا و با استفاده از واسطه‌ها، پیشنهاد توقف درگیری را مطرح کرد؛ ایران نیز از موضعی مستحکم و نه از موضع ضعف، این پیشنهاد را پذیرفت.
نویسنده ادعا می‌کند که حملات ایران به اسرائیل و پایگاه‌های آمریکا نمایشی، محدود و بی‌تأثیر بودند و نیروهای نیابتی نیز خنثی باقی ماندند. در مقابل سعی دارد عملیات اسرائیل و آمریکا را موفقیتی کم‌هزینه و قاطع نشان دهد، در حالی که واقعیت‌های میدانی و نظامی چیز دیگری را بیان می‌کنند. بر اساس گزارش‌های رسمی و رسانه‌های آمریکایی، هزینه‌های این عملیات برای اسرائیل و آمریکا بسیار بیشتر از آن چیزی بود که مقاله اشاره کرده است. برای مثال:
شبکه CNN گزارش داد که آمریکا حدود ۱۵۰ موشک رهگیر تاد شلیک کرد که معادل یک‌چهارم کل ذخایر جهانی این موشک‌هاست.
وال استریت ژورنال اعلام کرد که سیستم‌های دفاع موشکی اسرائیل مانند آرو ۳، دیویدز اسلینگ و گنبد آهنین در آستانه‌ی اتمام ذخایر قرار گرفتند.
جایگزینی موشک‌های تاد مصرف‌شده بین ۱.۵ تا ۲ میلیارد دلار هزینه دارد و بیش از یک سال زمان می‌برد. با توجه به نرخ تولید سالانه‌ی ۱۰۰ موشک توسط شرکت لاکهید مارتین، بازسازی کامل ذخایر ممکن است ۳ تا ۸ سال طول بکشد.
این داده‌ها نشان می‌دهد که ادامه‌ی جنگ می‌توانست اسرائیل را در موقعیت خطرناکی قرار دهد، و این یکی از دلایل اصلی درخواست آتش‌بس از سوی آن‌ها بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا