آماده شلیک

محمدرضا دلیر / منتقد سینما : فیلم «آماده شلیک» (Guns Up) یک اثر اکشن جنایی با ریتم تند و سکانس‌های اکشن مهیج است. منتقدان در مورد این فیلم نظرات متفاوتی ارائه داده‌اند. برخی از منتقدان آن را یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب با بازی‌های خوب و صحنه‌های اکشن مهیج ستوده‌اند، در حالی که برخی دیگر معتقدند که فیلم کلیشه‌ای است و بیش از حد بر اکشن تکیه دارد و از داستان‌سرایی غافل شده است.
فیلم آماده شلیک (Guns Up) اثری در ژانر اکشن و جنایی است که به کارگردانی ادوارد ساخته شده و با حضور بازیگرانی نقش کوین جیمز، کریستینا ریچی و لوئیس گوزمان به یکی از آثار مورد توجه سال تبدیل شده است. این فیلم در ادامه سبک خاص دریک در خلق داستان‌های پرهیجان و سرشار از تعقیب و گریز و ماجراجویی‌های خشن قرار می‌گیرد و بار دیگر مهارت او در تصویر کشیدن فضای تیره و پرتنش را به رخ می‌کشد.
آماده شلیک روایت‌گر داستانی از تقابل نیرو‌های قانون با دنیای تاریک جرم و جنایت است. در مرکز داستان، شخصیت جک رنولدز با بازی کوین جیمز قرار دارد. مردی با گذشته‌های تاریکی که سال‌ها پیش از شغل سابق خود به عنوان یک افسر پلیس کناره‌گیری کرده و اکنون در یک زندگی آرام و منزوی در حومه شهر روزگار می‌گذراند. اما زمانی که از جرایم سازمان‌یافته و عملیات مرگبار شهر را به آشوب می‌کشند، یک بار دیگر وارد میدان می‌شود.
«ادوارد دریک» استرالیایی از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳ انبوهی فیلم بلند اکشن را با بازیگری «بروس ویلیس» ساخت؛ درست در زمانی که ویلیس در حال ورود به اوج آلزایمر بود. هیچ‌کدام از آن آثار حتی برای تماشای لحظه‌ای چند نما بیشتر از افتتاحیه‌اشان قابل تأمل نبودند. با این کارنامه کارگردانی را پیش روی خود داریم که سعی دارد قریحه‌ی خود را بالاخره به مخاطب نشان دهد و در نتیجه دو سال سکوت می‌کند.  ادوارد دریک در سال ۲۰۲۵ اثری را در دنیای جدید خود روی پرده برده که خیلی سریع مخاطب را درگیر خود می‌کند. او این‌بار از ترکیب «کوین جیمز» کمدین و «کریستینا ریچی» بهره برده است. زمانی که به اثر می‌نگریم این ترکیب را انتخاب درستی می‌پنداریم.
ادوارد دریک در اثر خود سعی دارد یکی از آن کلیشه‌های اکشن-کمدی خانواده‌ی در ظاهر آرام اما پرهیاهو در باطن را به مخاطب ارائه دهد. اما گویی کارگردان از اینکه مخاطب را بیشتر و بیشتر درگیر موقعیت‌هایی کند که کاراکترها درگیر دنیای اکشن نیستند می‌ترسد. به‌طور مثال ورود به زندگی شخصی کاراکتر «ری» یکی از ارکان مهم این روایت است. در نتیجه مخاطب از کارگردان طلب می‌کند که دو فرزند ری و آلیس نیز زاویه‌دیدی مخصوص‌به‌خود داشته باشند. کارگردان با درگیر کردن هر چهار کاراکتر در روایت می‌توانست مخاطب را بیشتر و بیشتر به درون روایت پرتاب کند.  استفاده از کوین جیمز در این فیلم انتخابی کاملاً درست بوده است. اما اینکه دست‌و‌پای این کمدین باتجربه را اینگونه ببندی، کاری‌ست که روایت فیلم ساز را با مشکل مواجه می‌کند. کارگردان در داستان خود قصد دارد از شخصیت پلیسی بگوید که از زندگی یکنواخت و بدون پیشرفت خود خسته شده است و قصد این را ندارد که فرزندانش در تنگنای مالی او دچار محدودیت شوند. در نتیجه وارد شغلی می‌شود که از او یک کارچاق‌کن خشن می‌سازد. اما ادوارد  دریک این را به مخاطب نشان نمی‌دهد و صرفاً از طریق دیالوگ‌هایی کاملاً ساده و توضیحی سعی دارد این دنیا را حول کاراکتر خود بسازد. این اتفاق در فیلم منجر به گم‌شدن حلقه‌های ارتباطی بین رخدادهای درون فیلم می‌شود. این نقص را در کنار صحنه‌های اکشنی که قابل اعتنا محسوب می‌شوند و بازی خوب ریچی و جیمز در این صحنه‌ها مشاهده می‌کنیم و جز افسوس چیزی باقی نمی‌ماند. کریستینا ریچی در صحنه‌های اکشن این روایت دقیقاً همان کاراکتری است که فیلم «بالرین» از خلقش عاجز است. به‌نوعی فیلم ساز در بخش‌هایی از فیلم خود گویی فیلم «بالرین» را دیده و سعی دارد طعنه‌های سنگینی به آن بیندازد. در نهایت باید گفت ادوارد دریک در دنیای جدید خود نشان می‌دهد که پتانسل تبدیل‌شدن به فیلمسازی جریان اصلی در دنیای اکشن را دارد. او در این اثر به‌خوبی ستاره‌ها را هدایت می‌کند و آن‌ها را درون قالب کاراکترهای مد نظر خود جای می‌دهد. باید دید این کارگردان استرالیایی در ادامه‌ی مسیر خود در دنیای جدیدش می‌تواند به قله‌ی این دست اکشن‌های سرگرم‌کننده برسد با خیر. باید منتظر بود و دید در آینده کدام ستاره‌ها و حتی زوج‌هایی از جنس ریچی و جیمز به دنیای کارگردان  پا می‌گذراند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا