ضرورت نهادینه شدن فرهنگ مذاکره

هادی اعلمی فریمان

اگر بخواهیم به طور اجمالی دو فلسفه سیاسی کلان را بررسی کنیم، می‌توان گفت که سیاستمداران، نخبگان سیاسی و حتی فلاسفه، همواره پیرو یکی از دو سنت کهن بوده‌اند: رئالیسم و ایده‌آلیسم. رگه‌های این دو مکتب را می‌توان از دوران یونان باستان تا به امروز در اندیشه‌ورزی بشر مشاهده کرد. هر یک از این دو رویکرد، ساختارهای خاصی را در جوامع انسانی ایجاد کرده‌اند.
در سنت رئالیسم، ساختار قدرت و بقا، نظام‌های تسلیحاتی، جنگ‌های بی‌پایان و حتی جریان‌هایی همچون فاشیسم، بنیادگرایی یا نظام‌های مارکسیستی، بر مبنای نگاه واقع‌گرایانه به سیاست شکل گرفته‌اند. در مقابل، سنت ایده‌آلیسم چشم‌اندازی روشن‌تر نسبت به آینده دارد. بدون تردید امانوئل کانت یکی از تأثیرگذارترین متفکران ایده‌آلیست است که دیدگاه‌های او درباره صلح و عقلانیت بشری، تحولی بنیادین در فلسفه سیاسی ایجاد کرد.
ایده‌آلیسم، سرچشمه بسیاری از جریان‌های نوین فکری و اجتماعی چون محیط‌زیست‌گرایی، فمینیسم، لیبرالیسم و دموکراسی‌های مدرن است؛ جریاناتی که بر حقوق انسان، آزادی و برابری تأکید دارند. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این مکتب، شکل‌گیری فرهنگ گفتگو است؛ فرهنگی که نتیجه خردورزی و عقلانیت بشری است و در طول قرن‌ها توانسته در جوامع دموکراتیک نهادینه شود.
با این حال، در خاورمیانه این فرهنگ هنوز به‌طور کامل شکل نگرفته است. ساختارهای پاتریمونیال و نئوپاتریمونیال، شکست ملت‌سازی و شیوه‌های سنتی حکمرانی، موجب شده‌اند که گفتگو، تساهل و مدارا در بسیاری از جوامع این منطقه نهادینه نشود. در حالی‌که فرهنگ گفتگو و اجماع، نشانه‌ای از تمدن و بلوغ سیاسی است و می‌تواند به عنوان یکی از مؤلفه‌های اصلی پیشرفت کشورها تلقی شود.
از سوی دیگر، در سنت‌های مذهبی و ملی ایران نیز ریشه‌های عمیقی از فرهنگ گفتگو وجود دارد؛ به شرطی که نگاه اخلاق‌گرایانه به دین حفظ شود. در قرآن و سنت اسلامی، مفاهیمی چون احترام به نظر دیگران، شنیدن دیدگاه مخالف و گزینش بهترین اندیشه‌ها بارها تأکید شده است. پیامبر اسلام با شیوه‌ای اخلاقی و انسانی، پایه‌گذار گفتگویی تمدنی بود که می‌تواند امروز نیز الهام‌بخش جوامع اسلامی باشد.
فراموشی اخلاق‌گرایی در تفسیر دینی، به فراموشی فرهنگ گفتگو نیز منجر شده است. در نتیجه، این فرهنگ نه در خانواده، نه در روابط اجتماعی و نه در حوزه سیاست به درستی نهادینه نشده است. برای بازسازی این فرهنگ، باید از هر دو منبع یعنی اخلاق اسلامی و تجربه دموکراسی‌های نوین بهره گرفت تا زمینه برای گفتگوی مؤثر و متقابل فراهم شود.
فرهنگ گفتگو در اصل، ارتباط مؤثر و محترمانه میان افراد است که بر چند اصل استوار است: توانایی شنیدن، درک دیدگاه دیگران، ابراز احساسات و احترام متقابل. در چنین فضایی، عناصری چون شفافیت، پاسخگویی، شنیدن فعال و مدیریت تعارض معنا پیدا می‌کنند.
مفهوم «گفتگوی تمدن‌ها» که در دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی مطرح شد، در واقع تلاشی برای تقویت همین رویکرد بود؛ رویکردی که بر احترام متقابل، همزیستی مسالمت‌آمیز، فهم متقابل و کاهش تعارضات جهانی تأکید داشت. با این حال، تحقق چنین مفهومی در داخل کشور نیازمند پیش‌شرط‌هایی است؛ مهم‌ترین آن، پذیرش و حمایت حکومت از گفتگو و نتیجه آن است.
اگر نظام سیاسی، گفتگوی آزاد و سازنده را نپذیرد، هرگونه تلاش در این مسیر بی‌فایده خواهد بود. در مقابل، هرگاه حکومت گوش شنوا داشته باشد، مجامع گفتگویی شکل می‌گیرد، آرا و نظرات مردم بدون سانسور بیان می‌شود و امکان رسیدن به اجماع فراهم می‌گردد. فرهنگ گفتگو زمانی معنا می‌یابد که «شنیدن» به یک ارزش حاکمیتی تبدیل شود. در غیر این صورت، این فرهنگ از ابتدا شکل نخواهد گرفت. برای پیشبرد امور کشور، وجود چنین فرهنگی ضرورتی انکارناپذیر است. همان‌گونه که برخی مسئولان از جمله مسعود پزشکیان نیز بارها تأکید کرده‌اند، حل مسائل ملی بدون مشارکت همگانی و گفتگوی آزاد ممکن نیست. اما این گفت‌وگو زمانی مؤثر خواهد بود که با آزادی بیان، احترام به دیدگاه‌ها و اراده واقعی برای عمل به نتایج همراه باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا