
حسن بهشتی پور
واقعیت آن است که ایران، علیرغم روابط راهبردی با برخی گروههای مقاومت، هیچگاه مسئولیت مستقیم تصمیمگیریهای آنان را بر عهده نداشته و نخواهد داشت. ایران نه تنها قصد ندارد از گروههایی چون حماس یا حزبالله درخواست خلع سلاح کند، بلکه اساساً چنین مطالبهای را غیرواقعگرایانه و غیرقابل تحقق میداند. تجربه تاریخی نشان داده است که حتی در صورت خلع سلاح این گروهها، رژیم صهیونیستی از سیاست توسعهطلبانه خود عقبنشینی نخواهد کرد. حملات مکرر اسرائیل به خاک سوریه پس از تضعیف ارتش این کشور، گواهی روشن بر این واقعیت است.
حماس، حزبالله و سایر گروههای مقاومت، هرچند در اغلب موارد با ایران همراستا بودهاند، اما در تصمیمگیریهای راهبردی، استقلال خود را حفظ کردهاند. به عنوان مثال حماس در گذشته، به دلیل نزدیکی با جریان اخوانالمسلمین سوریه، در برابر سیاستهای ایران در قبال دولت اسد ایستاد. این اختلافنظر نشان میدهد که روابط ایران با گروه حماس، مبتنی بر همپیمانی راهبردی است نه اطاعت سیاسی محض آنها از ایران.
در مورد حزبالله نیز، تجربه سالهای گذشته نشان داده که این گروه با وجود پیوندهای عمیق با ایران، مصالح ملی لبنان را در تصمیمگیریهای خود لحاظ میکند. حزب الله در دوران رهبری سید حسن نصرالله در عمل هدایت جریان مقاومت در سوریه و لبنان در برابر توسعه طلبی اسرائیل برعهده داشت براین اساس خلع سلاح حزبالله، به معنای باز شدن مسیر پیشروی اسرائیل تا بیروت خواهد بود؛ امری که نه تنها امنیت لبنان را تهدید میکند، بلکه توازن منطقهای را نیز بر هم میزند.
شاید در آینده، حماس به این نتیجه برسد که مبارزه سیاسی در شرایط خاص غزه، اولویت بیشتری نسبت به مبارزه مسلحانه دارد. اما این تصمیم، صرفاً در اختیار خود حماس است. در مورد حزبالله با ساختار چندلایه سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، باید گفت این گروه ظرفیتهایی فراتر از یک نیروی نظامی دارد و پذیرش خلع سلاح از سوی آن، بسیار بعید به نظر میرسد.
در مورد انصارالله یمن نیز، ایران هیچگاه در مسیر تحمیل توافق یا خلع سلاح گام برنداشته است. تلاشهای آمریکا برای تحمیل طرحهای یکجانبه، از جمله تهدید به نابودی حماس توسط ترامپ، نه تنها ناکام ماندهاند، بلکه نشان دادهاند که تحولات منطقهای صرفا تحت نفوذ و اختیار آمریکا و متحدش یعنی رژیم تل آویو نیست، بلکه نحن تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که یکی از مهم ترین آنها منطق مقاومت و واقعگرایی در برابر زیاده خواهی های امریکا و اسرائیل در منطقه است. اراده تحمیلی قدرتهای فرامنطقهای ممکن است در مقطعی کار خود را پیش ببرد از جمله در دولت اول ترامپ به سمت تحمیل صلح ابراهیم به بحرین و امارات پیش رفت اما تجربه تحولات دو سال اخیر نشان داد در عمل حتی آمریکا و اسرائیل تا زمان اجرای طرح موسوم به تشکیل دولت اسرائیلی از نیل تا فرات همچنان به توسعه طلبی خود ادامه می دهند همچنانکه با وجود سقوط دولت اسد در سوریه شاهد حملات بی امان اسرائیل به پادگان های ارتش سوریه در خاک این کشور بودیم زیرا اسرائیل به چیزی کمتر از نابودی ارکان اصلی ارتش سوریه و تجهیزات آن راضی نبود. بنابراین همین تجربه موجب عقب نشینی کشورها برای مشارکت بیشتر در طرح صلح ابراهیم شد. به ویژه اینکه برخلاف گذشته رژیم اسرائیل از بیان علنی اهداف بلندپروازانه خود در مورد تشکیل کشور اسرائیل در حد فاصل بین ساحل شرقی رودخانه نیل تا غرب رودخانه فرات، ابایی ندارند.
آمریکا و متحدانش نمی خواهند این واقعیت را بپذیرند که ماهیت گروه های مقاومت وابستگی به هیچ کشوری از جمله ایران نیست، این گروه ها بر اساس ضرورت مقابله با اشغالگری و توسعه طلبی اسرائیل در منطقه به وجود آمدهاند، بنابراین این گروه ها تا زمانی که اشغالگری ادامه دارد مبارزه انها در اشکال مختلف ادامه خواهد یافت چه ایران با آنها همراه باشد یا نباشد.




