
فرجالله معماری
چالشهای انرژی در ایران، بیش از آنکه مسئله کمبود منابع باشد، ریشه در الگوهای ناکارآمد مصرف دارد. در حالی که افزایش عرضه انرژی – از طریق سرمایهگذاریهای پرهزینه در تولید – اغلب به عنوان راهحل فوری پیشنهاد میشود، واقعیت این است که این رویکرد نه تنها پایدار نیست، بلکه با محدودیتهای زیستمحیطی، تحریمهای اقتصادی و نوسانات بازار جهانی نفت همخوانی ندارد. برعکس، مدیریت تقاضا و مصرف هوشمند، راهکاری استراتژیک و قابل برنامهریزی است که میتواند ایران را از بحرانهای فصلی خاموشیها و کمبودها رها کند. واحدهای بزرگ صنعتی، به عنوان مصرفکنندگان عمده انرژی (حدود ۴۰ درصد مصرف کل کشور)، اگر الگوی مصرف خود را اصلاح کنند، نه تنها به عنوان مصرفکننده عمل نمیکنند، بلکه به کنشگرانی کلیدی در عرصه بهرهوری ملی تبدیل میشوند. این تحول، نیازمند یک پارادایم نوین است: از تمرکز بر “تولید بیشتر” به سمت “مصرف هوشمندانه”. در اقتصاد امروز ایران، که با تورم مزمن و رشد پایین اقتصادی (کمتر از ۲ درصد در سالهای اخیر، طبق گزارشهای صندوق بینالمللی پول) دست و پنجه نرم میکند، مدیریت تقاضا به معنای بهرهگیری از ابزارهای مدرن است. فناوریهای پایش و کنترل، مانند سنسورهای هوشمند IoT و سیستمهای اتوماسیون صنعتی، امکان نظارت بر مصرف را فراهم میکنند. برای مثال، در صنایع فولاد و پتروشیمی – که بیش از ۲۰ درصد انرژی صنعتی را میبلعند – نصب این فناوریها میتواند اتلاف را تا ۳۰ درصد کاهش دهد. همزمان، سازوکارهای انگیزشی مانند مشوقهای مالیاتی برای بنگاههایی که اهداف بهرهوری را محقق کنند، و نظام قیمتگذاری واقعی (حذف یارانههای پنهان که سالانه بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه دارد)، رفتار مصرف را اصلاح میکند. در این رویکرد، افزایش کارایی نه تنها اتلاف را کم میکند، بلکه هزینه فرصت انرژی را از هدررفت به سمت تولید ارزش افزوده و صادرات هدایت مینماید. تصور کنید: انرژی صرفهجوییشده در یک کارخانه، معادل سرمایهگذاری در صادرات غیرنفتی است که میتواند تعادل تجاری ایران را بهبود بخشد. بخش خصوصی، به عنوان شریک اصلی این گذار، نقش محوری ایفا میکند. سرمایهگذاری در فناوریهای کارآمد – مانند پنلهای خورشیدی صنعتی یا سیستمهای بازیافت حرارتی – نه تنها سودآورتر از تولید انرژی جدید است (با بازگشت سرمایه در کمتر از ۵ سال)، بلکه به کاهش وابستگی به واردات سوخت کمک میکند. دولت میتواند با تسهیل دسترسی به وامهای کمبهره و ایجاد بازار کربن، این بخش را توانمند سازد. در نهایت، مدیریت انرژی، بازنگری در منطق توسعه است؛ جایی که انرژی دیگر صرفاً نهاده تولید نیست، بلکه سرمایهای داناییمحور و دوامپذیر برای اقتصاد است. با این رویکرد، ایران میتواند از چرخه بحرانهای انرژی خارج شود و به سمت رشد پایدار حرکت کند – رشدی که بر پایه خردمندی بنا شده، نه اسراف.




