بیم و امید از صلح ترامپ

صلاح الدین خدیو

 پس از دو سال و دو روز رسما درگیری حماس و اسرائیل به پایان رسید. طولانی ترین جنگ تاریخ اسرائیل و یکی از ویرانگرترین نبردهای عصر حاضر به لحاظ تلفات غیرنظامیان و حجم گسترده‌ی ویرانی در نوار غزه.
پرسش از برنده‌ و بازنده‌ی آن همانقدر بیراه است که پیش بینی درباره‌ی دوام و پایداری آتش بس یا طرح صلح کنونی.
طرفین جنگ، هیچ یک به تمام اهداف خود دست نیافتند. نتانیاهو به یک پیروزی نمایشی بزرگ احتیاج داشت: کشتی های پهلو گرفته در ساحل غزه که با پرچم سفید رزمندگان و رهبران حماس را سوار و آنها را به مقاصدی دوردست در شاخ آفریقا یا ساحل جنوبی خلیج فارس می بردند. مشابه اخراج پرهیاهوی یاسرعرفات و چریک هایش از بندر بیروت در ۲۱ اوت ۱۹۸۲.
به یمن تونل ها و شهر زیرزمینی غزه این اتفاق نیفتاد و رزمندگان حماس پایداری عجیبی نشان دادند. با کشته شدن حدود ۵۰۰ سرباز اسرائیلی جامعه‌ی داخلی آن بیش از هر زمانی طعم تلخ جنگ را چشید.
اما به چه قیمت؟ به بهای ویرانی هشتاد درصد تمام سازه‌های غزه و کشته و زخمی شدن بیش از دویست هزار نفر از ساکنان آن. این رقم درشت، درست معادل ده درصد جمعیت این باریکه است. سهم زنان و کودکان به نسبت جمعیت حتی از این هم بیشتر است.
مضاف بر این حماس تقریبا تمام کادر رهبری و فرماندهان اصلیش را از دست داد و تصورش برای یک جنگ کوتاه کوچک مقیاس بی پایه از آب درآمد. چه حماس هیچگاه تصور نمی کرد که با در دست داشتن ۲۵۰ گروگان – درشت ترین رقم در تاریخ اسرائیل – گرفتار یک جنگ فرسایشی دو ساله شود که فورا به یک کارزار هدفمند نسل کشی تغییر ماهیت دهد.
این غفلت راهبردی دقیقا همان چیزی بود که به بهای تغییر خاورمیانه تمام شد. بر اثر شکست هفت اکتبر ادراک امنیتی و دیدگاه استراتژیک اسرائیل به کلی متحول شد و به تدریج جنگ به لبنان، سوریه، یمن و ایران گسترش یافت.
سرانجام آنچه طرفین را به نقطه‌ی امروز رساند، فرسایش تدریجی دو عامل به موازات هم بود: توان نظامی حماس که به تدریج تحلیل می رفت و تاب آوری سیاسی اسرائیل که در داخل و خارج به حداقل خود رسیده بود. به گونه ای که دفاع از آن حتی برای متحدان سنتی اش به امری دشوار و غیرممکن تبدیل می شد.
احتمالا کاتالیزور توافق امروز حمله‌ی ناکام به قطر بود. نتانیاهو از فرط سردرگمی استراتژیک و برای گشودن بن بست مساله به کادر رهبری حماس در دوحه عمل کرد. اما نتیجه عکس بود. ترامپ خشمگین شد و بی بی را جلوی دوربین ها وادار به عذرخواهی از امیر قطر نمود.
کوتاه زمانی بعد قطر به صورت دوفاکتو تا مرتبه‌ی یک عضو ناتو بالا رفت. از اینجا به بعد فشارها بر روی اسرائیل شتاب گرفت. از جانب تنها طرفی که قادر به اعمال آن بود و توافق امروز بدست آمد.
علیرغم خوش بینی های اولیه، بدبینی های رایج در مورد آتیه‌ی آن به قوت خود باقیست.
بندهایی از طرح بیست ماده‌ای ترامپ می تواند دستمایه‌ی مناقشه‌ های بی پایان و حتی شکست ابتکار صلح کنونی شود.
خلع سلاح حماس یکی از این موارد است. دور از ذهن است جنبشی که هنوز هزاران رزمنده‌ی مسلح دارد و احتمالا پایگاه مردمی اش دست نخورده مانده، تن به ترک سلاح بدهد. چطور چیزی که با جنگ محقق نشده، با مذاکره بدست می آید؟
از سوی دیگر عقب نشینی کامل اسرائیل هم چیزی نزدیک به محال است. تجربه‌ی جنگ اخیر لبنان می گوید که اسرائیل این بند را به خلع سلاح کامل حماس پیوند می دهد.
به ظن قوی حماس هم آن را به تشکیل دولت مستقل فلسطینی منوط می سازد که به صورت کلی طرح ترامپ به آن متعهد شده است. علاوه بر این، خارج شدن اهرم فشار گروگانها از دست حماس، دست اسرائیل را برای اعمال فشار نظامی باز نگه می دارد. این همان دغدغه‌ی اصلی حماس است که از زبان سخنگوی آن بیان شد و خاضعانه از میانجیگران خواست اسرائیل را برای رعایت تعهداتش تحت فشار قرار دهند.
با وجود این ابهامات و موافقت حماس با بخشی از طرح ترامپ و نه همه‌ی آن، آنچه ترامپ را به پیشوازی آن واداشت، پذیرش آزادی تمام گروگانها در سه روز اول آغاز توافق بود.
این مهم ترین نرمشی است که حماس تاکنون از خود نشان داده بود. باید با ترکیبی از احتیاط و امید منتظر روزها و هفته های آینده ماند و دید که از دل طرح ترامپ و دو سال جنگ چه نوع غزه‌ای از زیر آوار بیرون می آید!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا