
مسعود بناییان
ایران امروز در تقاطع منازعات ژئوپلیتیکی و بحرانهای ساختاری قرار دارد. سالها تحریم، سوءتدبیرهای اقتصادی و ساختار مالی معیوب، در کنار تحولات ناگهانی امنیتی، یک فضای بحرانزده ایجاد کرده است. جنگ ایران و رژیم اشغالگر قدس نمونهای از این بحرانهاست که علاوه بر اثرات نظامی، پیامدهای اقتصادی جدی به همراه داشته است. این وضعیت، پرسشی کلیدی را مطرح میکند: چگونه میتوان در این بحران تصمیمسازی کرد؟ آیا با ابزارهای قدیمی و بروکراتیک میتوان اقتصاد را هدایت کرد؟
اتاقهای بازرگانی که نهادهای میانی بین دولت و بخش خصوصی هستند، در این شرایط نقش مهمی در شکلدهی به گفتمان اصلاح اقتصادی دارند. آنچه امروز اقتصاد ایران را شکننده کرده، برهمخوردن عقلانیت در تصمیمگیریهای کلان است. تصمیمگیریهای اقتصادی تابع ملاحظات آنی، تعارض منافع و جوسازیهای رسانهای شدهاند. در چنین شرایطی، تجمیع دانش و بازبینی ساختارها ضروری است.
بحران فعلی ایران از بحرانهای گذشته متفاوت است، زیرا همزمانی عوامل ساختاری و خارجی، مانند فشارهای تورمی بیسابقه و فرسایش ظرفیتهای تولید، آن را پیچیدهتر کرده است. این بحران نیازمند مداخلات ساختاری هدفمند و موقتی است که در عین حال آیندهنگر باشند. یکی از مهمترین مسائل این است که بخش خصوصی نه تنها دسترسی به منابع ندارد، بلکه انگیزهای برای سرمایهگذاری مجدد نیز مشاهده نمیکند. نظام بانکی نیز بهدلیل تکیه افراطی بر منابع دولتی، با مشکلات جدی مواجه است.
در این شرایط، استفاده از راهکارهای مؤثر میتواند چرخه اقتصادی را احیا کند. از طرفی، بحران فرصت مناسبی برای بازتعریف نقش نهادهای اقتصادی و طراحی راهحلهای مشارکتی بین دولت و بخش خصوصی است. بهجای توصیههای عمومی، باید سیاستهایی مبتنی بر دادهها و تجربیات داخلی و خارجی اتخاذ شود. در این شرایط، عقلانیت بحرانی و تصمیمهای واقعگرایانه اما بلندپروازانه میتوانند راهگشا باشند. وقت آن رسیده که تصمیمهای سخت اما ضروری برای بازسازی اقتصاد ایران گرفته شوند.




