چرا «دیروز»‌، چرا «اکنون» چرا «فر دا»؟

عرفان بیوک‌نژاد: در فضای سیاست‌گذاری و تحلیل سیاسی، سه رویکرد عمده نسبت به زمان وجود دارد: گذشته‌گرایی، آینده‌گرایی و اکنون‌گرایی. هر یک از این رویکردها، به‌تنهایی می‌تواند تصویر ناقصی از واقعیت اجتماعی ارائه دهد و چنان‌چه بر دیگری غلبه یابد، پیامدهایی برای تصمیم‌گیری‌های کلان به همراه خواهد داشت. در گذشته، اغلب سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران ایرانی تمایل داشتند که با نگاهی معطوف به گذشته تصمیم بگیرند. در این چارچوب، تاریخ و تجربه‌های گذشته نقش غالبی در تعیین مسیر حرکت جامعه ایفا می‌کرد. در مقابل، برخی جریان‌ها نیز نگاه صرف به آینده را در دستور کار خود قرار دادند؛ رویکردی که گاه به نادیده گرفتن نیازها و مطالبات روزمره جامعه انجامید. با این حال، آنچه در سال‌های اخیر در ادبیات سیاست‌گذاری اهمیت یافته، مفهوم «اکنون‌گرایی» است؛ نگاهی که تأکید دارد انسان‌ها در زمان حال زندگی می‌کنند و بی‌توجهی به مطالبات و دشواری‌های جاری، با توجیه ساختن آینده، نمی‌تواند مشروعیتی برای سیاست‌های ناعادلانه یا ناکارآمد ایجاد کند. با وجود این، اکنون‌گرایی نیز اگر به‌تنهایی مبنا قرار گیرد، ممکن است منجر به نوعی سطحی‌نگری و فقدان چشم‌انداز بلندمدت شود. بنابراین، رویکرد عقلانی اقتضا می‌کند که گذشته، حال و آینده در سیاست‌گذاری‌ها به‌صورت تلفیقی دیده شوند. گذشته به‌مثابه انباشت تجربه، حال به‌مثابه میدان کنش فعال و آینده به‌مثابه افق جهت‌گیری. در شرایط فعلی جامعه ایران، نیاز به بازتعریف این سه‌گانه زمانی در عرصه سیاست به‌شدت احساس می‌شود. بی‌توجهی به گذشته می‌تواند ما را از تکرار خطاهای پیشین بازندارد، بی‌توجهی به حال می‌تواند مشروعیت تصمیمات را زیر سؤال ببرد و بی‌توجهی به آینده ممکن است ما را از توسعه و پیشرفت بازدارد. تحلیل‌گران معتقدند که نوعی تعادل میان این سه ساحت زمانی، می‌تواند زمینه‌ساز عقلانیت بیشتر در تصمیم‌سازی‌ها، افزایش رضایت عمومی و کاهش گسست‌های نسلی و اجتماعی باشد. جامعه‌ای که تنها به گذشته تکیه کند، در بازتولید ناکامی‌ها گرفتار می‌شود، و جامعه‌ای که فقط به آینده بیندیشد، نیازهای امروز شهروندان را نادیده خواهد گرفت. بنابراین، بازنگری در رویکردهای سیاست‌گذاری و تحلیل سیاسی از منظر زمانی، از جمله ضروریاتی است که می‌تواند به اصلاح روندها و ترمیم شکاف‌ها میان حاکمیت و مردم منجر شود. رضا طوسی، کارشناس مسائل سیاسی، در گفت‌وگو با روزنامه آرمان امروز با تأکید بر نقش تاریخ در تصمیم‌سازی‌های کلان، معتقد است که سیاستمداران ایرانی نسبت به تاریخ بی‌توجه نیستند، اما نوع مواجهه با آن، همچنان نیازمند بازبینی و ارتقاء جدی است. وی با طرح این پرسش که «آیا ما از تاریخ درس می‌گیریم؟» افزود: «مسأله اساسی این است که تاریخ را چگونه مطالعه می‌کنیم، با چه روش‌هایی آن را می‌فهمیم و از چه ابزارهایی برای درک و تحلیل تجربیات تاریخی استفاده می‌کنیم. این پرسش‌ها برای هر سیاستمدار در لحظات حساس تصمیم‌گیری حیاتی است.» به گفته طوسی، سیاستمداران ایرانی به تاریخ توجه دارند، اما آنچه نیازمند تأمل است، شیوه مواجهه آن‌ها با حجم انبوه تجربیات تاریخی و انتخاب روایت‌هایی است که از این تجربیات ساخته می‌شود. «ما شواهدی را از گذشته جمع‌آوری می‌کنیم و از دل آن‌ها روایت‌هایی می‌سازیم. این روایت‌ها مثل داستان‌هایی تو‌در‌تو هستند که گذشته را برای ما معنا می‌کنند، اما این معنا‌سازی تابع متغیرهای متعددی است؛ از جمله جهان‌بینی، نوع درک از جامعه، و تصویری که هر فرد از جایگاه کشور در بستر تاریخ دارد.» او با اشاره به نمونه‌هایی مانند قرارداد ترکمانچای گفت: «روایت غالب از این واقعه، احساس تحقیر و شکست است؛ اما می‌توان این رویداد را از منظر دیگری دید و پرسید که آیا ساختارهای اجتماعی و مدیریتی زمانه ما را به چنین نقطه‌ای نرساندند؟ یا آیا در آن زمان اساساً چاره‌ای دیگر وجود داشت؟ خوانش تاریخ، بسته به زاویه نگاه، می‌تواند نتایج متفاوتی به‌دنبال داشته باشد.» این تحلیلگر سیاسی تأکید کرد: «هرچه خوانش ما از تاریخ علمی‌تر و دقیق‌تر شود، کیفیت تصمیم‌گیری در سطوح سیاسی نیز به همان نسبت ارتقا می‌یابد. امروز بسیاری از سیاستمداران ما از نقل‌قول‌ها و نمونه‌های تاریخی صرفاً برای تأیید مواضع خود بهره می‌برند، نه برای تحلیل موقعیت‌های مشابه یا درس‌آموزی عمیق از گذشته.» وی در ادامه با اشاره به دیدگاه دکتر روح‌الله رمضانی، نویسنده کتابی درباره تاریخ دیپلماسی ایران، گفت: «در بسیاری از مقاطع تاریخی، از صفویه تا امروز، خواسته‌های ما در سطوح ملی با امکاناتمان هم‌خوانی نداشته است. شناسایی این ناهماهنگی میان منابع و مطالبات، خود می‌تواند مبنای یک روایت راهبردی از تاریخ ما باشد.» طوسی با یادآوری وقایعی چون اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ و جریان ملی شدن صنعت نفت، خاطرنشان کرد: «در این برهه‌ها نیز خواسته‌ها با واقعیت منابع و شرایط جهانی منطبق نبود. بنابراین شناخت دقیق محدودیت‌ها، همان‌طور که علم اقتصاد بر آن تأکید دارد، می‌تواند تصمیم‌گیری‌های سیاسی ما را به سمت عقلانیت و کارآمدی بیشتر سوق دهد.»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا